به گزارش خبرنگار قضائی خبرگزاری فارس، روز شنبه (۱۸ نوامبر) هیئت تحریریه نشریه حقوق هاروارد رای به عدم انتشار مقالهای با عنوان «نکبت مداوم؛ به سوی چارچوبی حقوقی برای فلسطین»، اثری از رابعه اقباریه، وکیل حقوق بشر و پژوهشگر دوره دکترا در دانشکده حقوق هاروارد، داد.
این رای به دنبال آن چیزی بود که یکی از اعضای هیات تحریریه این مجله در ایمیلی به اقباریه آن را «تصمیم بیسابقهای» از سوی مسؤولان مجله حقوق هاروارد برای جلوگیری از انتشار این مقاله توصیف کرد.
اقباریه به مجلهThe Nation گفت برای این نوشته، که برای وبلاگ مجله حقوقی هاروارد نوشته شده بود، با دو تن از سردبیران آنلاین مجله مشورت شد. این اولین مقالهای بود که توسط یک محقق فلسطینی برای این مجله حقوقی نگاشته شده بود. این نوشته چندین دور ویرایش را پشت سر گذاشت، اما قبل از انتشار، رئیس مجله وارد عمل شد.
تاشا شهریاری پارسا، سردبیر آنلاین، در ایمیلی که اقباریه آن را در اختیار The Nation قرار داد، نوشت: «در خصوص نوشته شما هیچ بحثی از حیث محتوایی یا فنی مطرح نشد. بحث بیشتر پیرامون نگرانیهایی در مورد اعضایی بود که ممکن است با این نوشته مخالفت کنند یا از آن آزرده شوند، و همچنین نگرانیهایی درباره اینکه این نوشته ممکن است واکنشی از سوی اعضای عمومی را برانگیزد که ممکن است به نوبه خود باعث آزار، توهین، یا تلاش برای ارعاب سردبیران، کارمندان و مسئولان مجله حقوقی هاروارد شود.»
روز شنبه، پس از چندین روز مناظره و یک جلسه تقریباً شش ساعته، کل هیئت تحریریه مجله حقوقی هاروارد گرد هم آمدند تا درباره انتشار مقاله رای دهند. شصت و سه درصد به انتشار این مقاله رای منفی دادند. آپسارا ایر، رئیس مجله، در ایمیلی به اقباریه نوشت: «در حالی که این تصمیم ممکن است منعکس کننده چندین عامل خاص برای تک تک اعضاء باشد، اما مبتنی بر هویت یا دیدگاه شما نبوده است».
در بیانیه ای که در اختیار The Nation گذاشته شد، یک گروه ۲۵ نفره از اعضای هیات تحریریه مجله نگرانی های خود را در مورد این تصمیم ابراز کردند. آنها نوشتند: «در زمانی که مجله حقوقی هاروارد با کمپین ارعاب و آزار عمومی مواجه بود، رئیس این مجله برای توقف انتشار مداخله کرد. هیئت تحریریه – که هیچ یک فلسطینی نیستند – به حفظ این تصمیم رای دادند. ما از هیچ نوشته دیگری که توسط مجله به این روش ابطال شده باشد اطلاعی نداریم.»
وقتی از مسؤولان مجله حقوقی هاروارد خواسته شد تا نظر بدهد، آنها the Nation را به پیامی ارجاع داند که در وب سایت مجله ارسال شده بود. یادداشت این گونه شروع شده: «مثل هر مجله دانشگاهی، "Harvard Law Review" دارای فرآیندهای تحریریه دقیقی است که بر نحوه درخواست، داوری و تعیین زمان و اینکه آیا یک مقاله را منتشر می کند یا خیر..حاکم است. هفته گذشته، اعضای کل جلسه گردهم آمدند و در مورد اینکه آیا یک نوشته وبلاگ خاص را که در خصوص آن با دو عضو هیات مشورت شده بود، منتشر شود یا خیر، مشورت کردند. اکثریت قابل توجهی به عدم انتشار رأی دادند.»
امروز، The Nation نوشته ای را به اشتراک میگذارد که مجله حقوق هاروارد از انتشار آن خودداری کرد. این مقاله توسط هیبت الله نژندی منش، عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبائی به زبان فارسی ترجمه شد. متن ترجمه این مقاله در اختیار خبرگزاری فارس قرار گرفت که در ادامه آمده است.
نکبت مداوم؛ به سوی چارچوب حقوقی برای فلسطین
نسل زدایی جنایت است. یک چارچوب حقوقی است. در غزه در حال آشکار شدن است و با این حال، اینرسی دانشگاه های حقوق، به ویژه در ایالات متحده، سرد کننده بوده است. واضح است که کالبد شکافی رویه قضایی به جای پیمایش در واقعیت مرگ بسیار آسان تر است. پرداختن به نسل زدایی در زمان گذشته بسیار آسانتر از مبارزه با آن در زمان حال است. علمای حقوق پس از اینکه بوی مرگ از بین رفت و دیگر شفافیت اخلاقی ضروری نیست، قلم خود را تیز میکنند.
برخی ممکن است ادعا کنند که استناد به نسل زدایی، بهویژه در غزه، پرخطر است. اما آیا برای نامگذاری آن باید منتظر ماند تا یک نسل زدایی با موفقیت به پایان برسد؟ این منطق به سیاست انکار کمک میکند. وقتی صحبت از غزه میشود، نوعی ریاکاری اخلاقی وجود دارد که زیربنای رویکردهای معرفتشناختی غربی است، رویکردی که توانایی نامگذاری خشونتی را که بر فلسطینیها اعمال میشود، خاموش میکند. اما نام بردن از بی عدالتی برای ادعای عدالت بسیار مهم است. اگر جامعه بینالمللی جنایات خود را جدی بگیرد، بحث در مورد نسل زدایی آشکار در غزه صرفاً جنبه معنایی ندارد.
کنوانسیون نسلزدایی سازمان ملل، جنایت نسل زدایی را این گونه تعریف میکند: ارتکاب برخی اعمال «به قصد نابودی کلی یا جزئی یک گروه ملی، قومی، نژادی یا مذهبی». این اعمال از جمله شامل «کشتن اعضای یک گروه حمایت شده» یا «ایجاد آسیب جدی بدنی یا روانی» یا «قرارادن عمدی گروه در شرایط زیستی که منجر به نابودی فیزیکی کلی یا جزئی گروه شود».
اظهارات متعددی که از سوی سیاستمداران ارشد اسرائیلی بیان شده است، مؤید قصد آنها برای ارتکاب نسل زدایی است. عمر بارتوف، یک متخصص در این حوزه، مینویسد در میان محققان برجسته در زمینه مطالعات نسل زدایی این اتفاق نظر وجود دارد که «اظهارات مزبور می تواند به راحتی نشان دهنده قصد ارتکاب نسل زدایی باشند» مهمتر از آن، نسل زدایی واقعیت اساسی و عینی برای فلسطینیان در غزه است:
یک جمعیت ۲.۳ میلیونی گرفتار، آواره، گرسنگی داده شده و محروم از آب که با بمبارانهای گسترده و قتل عام در یکی از پرجمعیت ترین مناطق جهان روبرو هستند. تاکنون بیش از ۱۱۰۰۰ نفر کشته شده اند. به عبارت دیگر از از هر ۲۰۰ نفر در غزه یک نفر کشته میشود. دهها هزار نفر مجروح شدهاند و بیش از ۴۵ درصد خانهها در غزه ویران شدهاند.
دبیرکل سازمان ملل متحد گفت که غزه در حال تبدیل شدن به «قبرستان کودکان» است، اما توقف کشتار – آتش بس – همچنان مبهم است. اسرائیل به نقض آشکار حقوق بینالمللی همچنان ادامه میدهد: ریختن فسفر سفید از آسمان، پراکنده کردن مرگ در همه جهات، ریختنخون، گلوله باران محلهها، حمله به مدارس، بیمارستانها و دانشگاهها، بمباران کلیساها و مساجد، اضمحلال خانوادهها و پاکسازی قومی کل منطقه هم بیرحمانه و و هم سیستماتیک. شما به این چه میگویید؟
مرکز حقوق اساسی تحلیل کامل، ۴۴ صفحهای از مسائل موضوعی و حقوقی منتشر کرد و در آن تاکید شده که «یک نمونه قابل قبول و معتبر وجود دارد که اسرائیل در حال ارتکاب نسل زدایی علیه مردم فلسطین در غزه است».
راز سگال، مورخ هولوکاست و مطالعات نسل زدایی، وضعیت غزه را «یک مورد درسی از نسل زدایی که در مقابل چشمان ما پدیدار است» می نامد. لوئیس مورنو اوکامپو، دادستان ارشد دیوان کیفری بینالمللی، خاطرنشان میکند که «فقط محاصره غزه – فقط همین – میتواند طبق بند ج ماده ۲کنوانسیون نسل زدایی، نسل زدایی باشد، به این معنی که آنها شرایطی را برای نابودی یک گروه ایجاد میکنند.
”گروهی متشکل از ۸۰۰ نفر از دانشگاهیان و متخصصان، از جمله دانشمندان برجسته در زمینههای حقوق بینالملل و مطالعات نسل زدایی، درباره خطر جدی نسلزدایی در نوار غزه هشدار میدهند. گروهی متشکل از هفت گزارشگر ویژه سازمان ملل درباره «خطر نسل زدایی علیه مردم فلسطین» هشدار داده و تأکید کردند که «معتقدند مردم فلسطین در معرض خطر جدی نسل زدایی قرار دارند». سی و شش کارشناس سازمان ملل اکنون وضعیت غزه را "نسل زدایی در حال شکل گیری" می نامند. چند مقام دیگر را باید ذکر کنم؟ چند لینک کافی است؟
و با وجود این، دانشکدههای حقوق و محققان حقوقی برجسته در ایالات متحده هنوز سکوت خود را به عنوان بیطرفی و انکار خود را بهعنوان یک نکته ظریف میدانند. اگر متحدان غربی مرتکب نسلزدای علیه مردم غیر غربی شوند، آیا واقعا نسلزدایی همچنان جرم الجرایم است؟
این مهمترین سوالی است که فلسطین همچنان در برابر نظم حقوقی بینالمللی مطرح میکند. فلسطین یک نیروی افشاگر را به تحلیل حقوقی میآورد: شرایط استعماری در حال جریانی را که زیربنای نهادهای حقوقی غربی است، آشکار میکند و به ما یادآوری میکند. در فلسطین دو دسته وجود دارد: غیرنظامیان عزادار و انسان-حیوانهای وحشی.
فلسطین به ما کمک میکند تا دوباره کشف کنیم که این دستهبندیها در قرن بیست و یکم در امتداد خطوط استعماری نژادی باقی میمانند: اولی مختص اسرائیلیها و دومی برای فلسطینیان است. همانطور که آیزاک هرتزوگ، رئیس جمهور لیبرال اسرائیل، اظهار میدارد: «این کل یک ملت است که در آنجا مسئول است. این لفاظی در مورد غیرنظامیانی که آگاه نیستند، درگیر نیستند، مطلقاً درست نیست.»
فلسطینی ها به سادگی نمی توانند بی گناه باشند. آنها ذاتاً مقصر هستند. «تروریست های» بالقوه که باید «خنثی شوند» یا در بهترین حالت «سپرهای انسانی» که به عنوان «صدمات جانبی» باید محو شوند. هیچ نهاد فلسطینی وجود ندارد که بتواند دولت ها و نهادهای غربی را به «محکومیت صریح» اسرائیل سوق دهد، چه رسد به این که در زمان حال عمل کنند.
وقتی با زندگی یهودی-اسرائیلی – قربانیان نهایی ایدئولوژی های نسل زدایی اروپایی – در تقابل قرار گیرد، فلسطینی ها هیچ شانسی برای انسان سازی ندارند. فلسطینیها به «وحشیهای» معاصر نظم حقوقی بینالمللی تبدیل میشوند و فلسطین به مرزی تبدیل میشود که در آن غرب گفتمان مدنی خود را از نو ترسیم میکند و سلطه خود را به اساسی ترین شکل سلب میکند. فلسطین جایی است که نسل زدایی می تواند به عنوان مبارزه «دنیای متمدن» علیه «دشمنان خود تمدن» انجام شود. در واقع، مبارزه ای بین «فرزندان نور» در مقابل «فرزندان تاریکی».
جنگ نسل زدایی علیه مردم غزه از زمان حملات طاقت فرسا حماس در ۷ اکتبر علیه اسرائیلی ها شروع شده- حملاتی که به جنایات جنگی تبدیل می شوند – این جنگ مرگبارترین نمود سیاست های استعماری اسرائیل علیه فلسطینیان در دهه های اخیر بوده است. برخی از مدت ها پیش سیاست های اسرائیل در فلسطین را از دریچه نسل زدایی تحلیل کرده اند. در حالی که اصطلاح نسل زدایی ممکن است محدودیتهای خاص خود را برای توصیف گذشته فلسطین داشته باشد، اما اکنون فلسطین به وضوح با یک «سیاسیکشی» پیشی گرفته است: نابودسازی بدنه سیاسی فلسطین در فلسطین، یعنی ریشهکن کردن سیستماتیک توانایی فلسطین در حفظ یک جامعه سیاسی سازمان یافته به مثابه یک گروه.
این روند پاکسازی بیش از صد سال از طریق ترکیبی از قتل عام، پاکسازی قومی، سلب مالکیت، و تکه تکه شدن فلسطینیان باقیمانده به لایه های حقوقی متمایز با منافع مادی متفاوت بوده است. علیرغم موفقیت نسبی این سیاست کشی – و ممانعت مستمر از یک نهاد سیاسی که نماینده همه فلسطینیان باشد – هویت سیاسی فلسطین پابرجا بوده است. در سراسر نوار غزه تحت محاصره، کرانه باختری اشغالی، بیت المقدس، اراضی ۱۹۴۸ اسرائیل، اردوگاه های پناهندگان و جوامع تبعیدی ها، ناسیونالیسم فلسطینی زندگی میکند.
به این شرایط چه می گوییم؟ چگونه این موجودیت جمعی را تحت یک سیستم تکه تکه شدن اجباری و سلطه ظالمانه نامگذاری کنیم؟ جامعه حقوق بشر عمدتاً ترکیبی از اشغال و آپارتاید را برای درک وضعیت فلسطین اتخاذ کرده است. آپارتاید جنایت است. یک چارچوب حقوقی است. در فلسطین ارتکاب مییابد. و اگرچه در میان جامعه حقوق بشر اجماع وجود دارد که اسرائیل آپارتاید را مرتکب میشود، اما امتناع دولتهای غربی از کنار آمدن با این واقعیت اساسی برای فلسطینیان آشکار کننده است.
بار دیگر، فلسطین نیروی افشاگر ویژه ای را وارد گفتمان میکند. این نشان میدهد که چگونه دیگر نمیتوان به نهادهای معتبر مانند عفو بینالملل یا دیدهبان حقوق بشر اعتماد کرد. این نشان میدهد که چگونه حقایق به شیوه ترامپیستی توسط لیبرالهایی مانند پرزیدنت بایدن به چالش کشیده میشوند.
فلسطین به ما اجازه میدهد تا خطی را ببینیم که دو قطبیها (مثلاً مورد اعتماد/غیرقابل اعتماد) را به همان اندازه که بر فروپاشی دوگانگی ها تأکید میکند (مثلاً دموکرات/جمهوری خواه یا واقعیت/ادعا) را ترسیم میکند. در این فضای مرزی است که فلسطین وجود دارد و به سرپیچی از خود این تمایز ادامه می دهد. این استثناست که قاعده و سوتیتر را که در واقع متن است، آشکار می سازد: فلسطین واضح ترین مظهر شرایط استعماری است که در قرن بیست و یکم حفظ شده است.
این وضعیت مستعمره ای را چه می نامید؟ همانطور که هولوکاست اصطلاح «نسل زدایی» را وارد وجدان جهانی و حقوقی کرد، تجربه آفریقای جنوبی «آپارتاید» را وارد فرهنگ واژگان جهانی و حقوقی کرد. به دلیل کار و فداکاری جانهای بسیار زیاد است که نسل زدایی و آپارتاید جهانی شده و از این مصیبتهای تاریخی فراتر رفته است. این اصطلاحات به چارچوبهای حقوقی تبدیل شدند، جنایاتی که در حقوق بینالمللی گنجانده شدهاند، با این امید که شناسایی آنها مانع تکرار آنها شود. اما در فرآیند انتزاع، جهانی شدن و باز اقتباس، چیزی از دست رفت. آیا این قرابت بین تجربه خاص و انتزاع جهانی شده جرم است که فلسطین را در برابر تعاریف موجود مقاوم می کند؟
محققان به طور فزاینده ای به استعمار شهرک نشینی به عنوان دریچه ای که از طریق آن فلسطین را ارزیابی می کنیم، روی آورده اند. شهرک نشین-استعمار یک ساختار پاکسازی است که در آن شهرک نشین بومی را جابجا کرده و جایگزین می کند. و در حالی که شهرک نشین- استعمار، نسل زدایی و آپارتاید به وضوح متقابل نیستند، توانایی آنها در تسخیر واقعیت مادی فلسطینیان گریزان است.
آفریقای جنوبی یک مورد خاص از شهرک نشین- استعمار است. اسرائیل، ایالات متحد آمریکا، استرالیا، کانادا، الجزایر و غیره نیز همینطور هستند. چارچوب استعمار مهاجران هم مفید و هم ناکافی است. این چارچوب روش های معناداری را برای درک تفاوتهای ظریف بین این فرآیندهای مختلف تاریخی ارائه نمی کند و مستلزم نتیجه خاصی نیز نیست. برخی از نمونههای شهرک نشین- استعمار به بهای یک نسل زدایی کامل به طور باورنکردنی عادی شده اند. برخی دیگر به راه حل های نهایی کاملاً متفاوتی منجر شده اند. فلسطین هم شرایط شهرک نشینی-استعماری را دارد و هم از آن سرپیچی می کند.
ما باید فلسطین را از طریق بازآفرینی فلسطینیان در نظر بگیریم. اگر هولوکاست مصداق نمونه جنایت نسل زندایی و آفریقای جنوبی برای جنایت آپارتاید است، پس جنایت علیه مردم فلسطین را باید نکبت نامید.
واژه نکبت به معنای «فاجعه» اغلب برای اشاره به تشکیل کشور اسرائیل در فلسطین به کار می رود، فرآیندی که شامل پاکسازی قومی بیش از ۷۵۰۰۰۰ فلسطینی از خانه هایشان و تخریب ۵۳۱ روستای فلسطینی بین سال های ۱۹۴۷ تا ۱۹۴۹ بود. اما نکبت هرگز متوقف نشده است. این یک ساختار است نه یک رویداد. به بیان کوتاه، نکبت همچنان جاری و در حال استمرار است.
نکبت در انتزاعی ترین شکل خود، ساختاری است که در خدمت محو پویایی گروه است: تلاش برای ناتوانی فلسطینی ها از اعمال اراده سیاسی خود به عنوان یک گروه. این تبانی مستمر دولت ها و نظام ها برای محروم کردن فلسطینی ها از تحقق حق تعیین سرنوشت شان است. ارکان مادی نکبت یعنی این که هر فلسطینی کشته یا مجروح شده، هر فلسطینی زندانی یا تحت انقیاد قرار گرفته، و هر فلسطینی سلب مالکیت یا کوچانیده شده است.
نکبت هم واقعیت مادی و هم چارچوب معرفتی برای درک جنایات ارتکابی علیه مردم فلسطین است و این جنایات – که در چارچوب نکبت محصور شده اند – نتیجه ایدئولوژی سیاسی صهیونیسم است، ایدئولوژی ای که در اواخر قرن نوزدهم اروپا در پاسخ به مفاهیم ملی گرایی، استعمار و یهودی ستیزی سرچشمه گرفت.
همانطور که ادوارد سعید به ما یادآوری می کند، صهیونیسم را باید از منظر قربانیان آن ارزیابی کرد، نه ذینفعان آن. صهیونیسم را می توان همزمان به عنوان یک جنبش ملی برای برخی یهودیان و یک پروژه استعماری برای فلسطینیان درک کرد. بنای اسرائیل در فلسطین در قالب تحکیم زندگی ملی یهودیان به بهای از بین بردن زندگی فلسطینیها صورت گرفت. برای آنهایی که آواره شده اند، بی جا شده اند، بمباران شده اند و از مالکیت محروم شده اند، صهیونیسم هرگز داستان رهایی یهودیان نیست. داستان انقیاد فلسطینیان است.
آنچه در مورد نکبت متمایز است این است که تا پایان قرن بیست و یکم گسترش یافته و به یک سیستم پیچیده سلطه تبدیل شده است که فلسطینیان را به دستههای حقوقی مختلف تقسیم و سازماندهی مجدد کرده است که هر دسته در معرض نوع خاصی از خشونت قرار دارند. بنابراین، این گسستگی و چندپارگی فناوری حقوقی است که زیربنای نکبت فعلی است. نکبت هم آپارتاید و هم خشونت نسل زدایی را شامل می شود به گونه ای که ارکان تعاریف حقوقی را در مقاطع مختلف زمانی دارا می باشد و در عین حال از چارچوب های تاریخی خاص آنها به دور است.
فلسطینیان نکبت را حتی در برابر آزار و اذیت، محو و انکار نامگذاری و تئوریزه کرده اند. این کار باید در حوزه حقوقی ادامه یابد. غزه به ما یادآوری کرده است که نکبت همین الان در جریان است. تهدیدهای مکرر از سوی سیاستمداران اسرائیلی و دیگر شخصیتهای عمومی برای ارتکاب جنایت نکتب مجددا وجود دارد. اگر سیاستمداران اسرائیلی به نکبت اعتراف می کنند تا آن را تداوم بخشند، زمان آن فرا رسیده است که جهان نیز تجربه فلسطین را در نظر بگیرد. نکبت باید جهانی شود تا پایان یابد.
ما باید تصور کنیم که روزی شناسایی جنایت نکبت و نکوهش صهیونیسم بهعنوان ایدئولوژی مبتنی بر حذف نژادی وجود خواهد داشت. راه رسیدن به آنجا طولانی و چالش برانگیز است، اما ما این امتیاز را نداریم که ابزار قانونی برای نامگذاری جنایات علیه مردم فلسطین و توقف آنها در اختیار داشته باشیم. انکار نسلزدایی در غزه ریشه در انکار نکبت دارد و اکنون باید به هر دو پایان داده شود.
پایان پیام/
تمام حقوق برای پایگاه خبری حبرچی محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
طراحی توسط ایپک