چرا در گنجه بازه

شعر فکاهی و قدیمی چرا در گنجه بازه

 

صبح که ازخواب پامی‌شم
اول آفتاب پامی‌شم
چراغ راخاموش می‌کنم
اتاق را جاروب می‌کنم
سماور را آتیش می‌کنم
قوری را چاییش می‌کنم
آب می‌ریزم دم می‌کنم
تنباکو را نم می‌کنم
الاغ را تیمار می‌کنم
آقا را بیدار می‌کنم
آقا که بیدار میشه
مثل طلبکار میشه
داد می‌زنه
حسن بک حسین بک
تا حالا چی‌کار می‌کردی
که مینو را بیدار نکردی
کو آیینه کو شانه
کاروانسراست یا خانه
کو تخم مرغ تازه
چرا در گنجه بازه
کو سرشیرت کو شیرت
کو پنیرت کو نونت
دختر اون پیرزنه
چرا گرامافون می‌زنه
چرا قرقر می‌کنه
چرا پیره خور خور می‌کنه
چراغ را بگذار تو طاقچه
آب را بده به باغچه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *